مشارکت سازمانی
مقدمه:
امروزه مهمترین سرمایه هر سازمانی نیروی انسانی (Human Capital) می باشد که میتواند با مشارکت در تمامی فعالیتها، در قالبهای رسمی و یا غیر رسمی، به توان سازمان بیافزاید و در رسیدن به آرمان و اهداف سازمانی موثر باشد. در سنوات گذشته دفتر نظام پیشنهادها و اکنون دبیرخانه شورای راهبردی سعی بر جذب مشارکت کارکنان دارد. این نوشتار سعی بر تشریح شرایط مناسب این فعالیتهای مشارکتی دارد.
مشارکت چیست؟
مشارکت یک درگیری ذهنی عاطفی اشخاص در موقعیتهای گروهی است که آنان را برمی انگیزد تا سازمان را برای دستیابی به هدفهای گروهی یاری دهند و در مسئولیت کار شریک شوند.
دراین تعریف سه اندیشه مهم نهفته است اول درگیری ذهنی، دوم انگیزه یاری و سوم مسئولیت پذیری میباشد. مفهوم مشارکت کارکنان یعنی هر فعالیتی که از طریق آن کارکنان درتیمهای کاری و فعالیتهای بهبود شرکت کنندکه هدف اصلی، کسب انرژی خلاق از کارکنان و ایجاد انگیزش در آنها در جهت بهبود وضعیت سازمان میباشد.
موفقیت برنامه های مدیریتی بدون مشارکت اجتماعی ابتر بوده وبه نتیجه نخواهد رسید. (زیرا افراد یا شما را دررسیدن به اهداف همراهی نمیکنند و یا اجازه اجرای برنامه ها را به شما نمیدهند).
توسعه پایدار در سازمان منوط به همبستگی سازمانی است و بدون مشارکت سازمانی همبستگی سازمانی رخ نمیدهد. مشارکت سازمانی بصورت هم افزایی سرمایه های انسانی را افزایش داده و ارتقای این سرمایه سازمانی موجب کاهش رفتارهای نابهنجار و ضد سازمانی درکارکنان در سطوح مختلف میگردد.
برای مشارکت سازمانی باید توجه داشت که در سازمان افراد مختلف با سلیقه های مختلف وجود دارد و بایستی در برنامه ریزی ها به اینPolarity توجه داشت. درچنین ساختاری افراد با وضعیتهای مختلف اجتماعی- اقتصادی میتوانند به آرمانها یشان دست پیدا کنند. مشارکت به افراد عزت نفس و مهارت زندگی بخشیده وآنها را توانمند میکند.
اولین گام
برای ایجاد مشارکت سازمانی متقاعد کردن افراد به مشارکت است. برای متقاعد کردن افراد برای مشارکت بایستی به نکات ذیل توجه کنیم:
۱٫ مشارکت با عدالت امکان پذیر است و برقراری عدالت شرط مشارکت کارکنان است.
۲٫ پاسخگو بودن مدیران در قبال مسئولیت ها.
۳٫ مشارکت دادن افراد در تصمیم گیری ها، برنامه ریزی ها ، اجراء، ارزشیابی و کاربرد نظر آنها بطور که آنها از آن منتفع شوند. به بیان دیگر عملیاتی شدن نظرات آنها.
برای تحقق مشارکت باید:
۱٫ آگاهی را بالا برد.
۲٫ امکان بررسی و پیگیری نتایج مشارکت فرد در سازمان رافراهم کرد.
۳٫ اطمینان از عدم دستکاری نظرات و مشارکتها را برای افراد ایجاد نمود.
۴٫ اصلاح ساختار قدرت و دیوانسالاری را برای مقابله با موانع مشارکت را انجام داد.
از نگاهی دیگر سازمان ما یعنی همین سازمان تامین اجتماعی به عنوان مهمترین ساختار اجتماعی قرن بیست و یکم در کشور، باید توان لازم به عنوان بستر اصلی تمامی توسعه های اجتماعی اقتصادی و سیاسی را بدست آورد و مهمترین شاخص نیل به این مهم، نیروی انسانی آن است که برای مشارکت نیاز به حساس سازی، آگاه سازی، فعالسازی و دادن بازخورد دارد.
امروز مدیران ارشد و مدیران میانی سازمان در مرحله نخست و در مرحله بعدی تمامی کارکنان که نه فقط در برابر بیمه شدگان تامین بلکه در برابر توسعه و آینده ملت ایران مسئول میباشند و این خدمت گذاری نعمتی است که در پرتو دعای خیر شهدا نصیب این مجموعه شده است.
حمیدرضا اشراقی
با تشکر از جنابعالی در خصوص مطلب ارسالی .
مشارکت کارکنان نیازمند تغییر دیدگاه مدیران سازمانها می باشد که متاسفانه در سازمان های ایرانی این موضوع فقط در حد شعار است.
همکار ارزشمند جناب آقای اشراقی
با سلام و احترام
با توجه به مطلب خوب ارائه شده از سوی حضرتعالی یعنی پرداختن به مبحث مشارکت بهتر همکاران در پیشبرد امور نکته ای به ذهنم رسید :
اصولاً تامین اجتماعی و شکل گیری و اجرای فرایندهای این سیستم با رعایت اصل مهم مشارکت شرکاء اجتماعی شکل گرفته و این سازمان نیز از مشارکت بخشهای گوناگون بیمه ای، درمان، سرمایه گذاری و شرکتهای وابسته فعالیتهای خود را به پیش می برد.استفاده از تمامی ظرفیتهای سیستمی اینگونه هنر مدیران پیشرو در قرن جدید در هدایت سیستم و استفاده بهینه از پتانسیلهای موجود می باشد.این ممکن نیست مگر با مشارکت محوری .موفق باشید
برادر گرامی جناب آقای اشراقی ضمن تشکر از نوشته وزین و پر محتوایتان ذکر نکته ای را لازم میدانم ، متأسفانه طی چند سال گذشته به واسطه سیاست زدگی و دخالتهای گسترده سیاسیون در ساختار سازمان تأمین اجتماعی موضوع مدیریت منابع انسانی در این سازمان بزرگ که در حال حاضر بیش از ۶۲ هزار نفر پرسنل دارد به بوته فراموشی سپرده شد – تضعیف اخلاق سازمانی نتیجه و محصول این وضعیت است و تا زمانی که مدیران ارشد سازمانی درعمل به موضوع ایجاد ستاد مدیریت منابع انسانی اقدام نکنند این بیماری قابل درمان نیست .
با تشکر از مقاله شما . در یک سیستم مشارکتی، مدیر خردمند افراد را تشویق می کند تا در حل مسایل، به دیگر کارکنان کمک و مساعدت کنند که نتیجه آن، ارائه ایده های بیشتر، دیدگاههای متنوع تر و درنتیجه راه حل بهتر است. وقتی هرکس هم نقش آموزش دهنده و هم نقش آموزش گیرنده را داشتـــه باشد کار تیمی و مشارکتی شکل می گیرد.یک رقابت سازنده بین افرادبرای ارائه راه حل به وجود خواهد آمد و نقاط قوت و ضعف بهتر مشخص خواهد شد.