مصائب هشت ساله تامین اجتماعی
علی حیدری: حکایت ظریفی در مورد چشم انسان مطرح می شود بدین مضمون که “در زمان درد و صدمه سایر اعضاء و جوارح انسان ، چشم گریان می شود ولی وقتی چشم دچار عارضه و درد می گردد کسی نیست که برای او گریه کند” و این حکایت سازمان تامین اجتماعی و بطور کلی حوزه خدمات اجتماعی کشور طی ۸ سال گذشته است که می بایستی نقطه اتکاء و اطمینان خاطر و امید به آینده مردم می بود ولیکن بلحاظ رویکردهای ناصواب دولتهای نهم و دهم ، این تکیه گاه اجتماعی خودش جامعه دچار تزلزل ، بی ثباتی گردیده و غالب شاکله های مدیریتی و کارشناسی آن درهم ریخته است و تلخ تر آنکه اثرات برخی از این کارکردها و عملکرد های ناصحیح تا سالها برپیکره این سازمان باقی خواهد ماند.
دردهای مزمن ، عارضه های بنیان برافکن و چالشهای وسیع و عمیق حادث شده برای سازمان تامین اجتماعی طی ۸ سال گذشته از چنان تعدد و حجمی برخوردار است که در مثنوی هفتاد من هم نمی گنجد . اما بهر حال دولت های نهم و دهم عوارض وضعی و انتقالی زیادی برای سازمان تامین اجتماعی داشتند که میتوان آنها را به سه حوزه کلان ، پیرامونی و داخلی تقسیم بندی نمود:
حوزه کلان:
در این حوزه اثرات تصمیمات و متغیرهای کلان دولت های نهم و دهم بر منابع (کاهش) و مصارف (افزایش) سازمان تامین اجتماعی و کاهش ورودیها و افزایش خروجیهای آن قابل احصاء می باشد:
– بالا رفتن شاخص فلاکت (نرخ تورم و بیکاری ) که دارای اثر مضاعف بر کاهش قدرت خرید و کاهش ارزش ذخایر سازمان بوده و از طرفی باعث افزایش خروجی ها(مقرری بگیران بیمه بیکاری و مستمری بگیران) و کاهش ورودیها ( بیکاران ) گردید.
– شرایط رکودی – تورمی اقتصادوکاهش سرمایه گذاری و تولید در کشور که با عدم توسعه بنگاه های تولیدی جدید و توقف یا تقلیل فعالیت بنگاه های قبلی به کاهش ورودیها و منابع سازمان و افزایش خروجی ها و مصارف سازمان منجر می شود.
– قاچاق سازمان یافته و واردات افسار گسیخته و نظام تعرفه گذاری بازرگانی غلط که به افزایش بیکاری و کاهش تولید و اشتغال منجر و منابع ورودی سازمان را کاهش می دهد.
– تعلیق و تعویق طرحها و پروژه های زیر ساختی ، کلان و ملی (نظیر پارس جنوبی ، صنایع پائین دستی و بالا دستی نفت و …) و شکستن منابع حاصل از فروش نفت در پروژه های خرد و فاقد توجیه فنی – اقتصادی در قالب مصوبات غیر کارشناسی سفرهای استانی که به اشتغال پایدار منجر نشده و غالباً در حد شعار و حرف باقیمانده و یا مستحدثات آن بلااستفاده مانده است .
– یارانه پردازی یکسان و غیر هدفمند از طریق حوزه غیر تخصصی ( امور اقتصادی و دارایی ) که به پول پاشی و شاباش دادن شبیه است و عدم اجرای طرح هدفمندسازی یارانه ها از طریق حوزه رفاه و تامین اجتماعی که منجر به کاهش میل به اشتغال در طبقات متوسط و پائین شده و ورودیهای سازمان را کاهش می دهد.
– واگذاری تصدیهای دولتی و خصوصی سازی شرکتهای دولتی بدون پرداخت سهم سازمان تامین اجتماعی ، چرا که براساس اصول و سیاستهای کلی ابلاغی نظام در ذیل اصل ۴۴ قانون اساسی میبایستی بخشی از منابع حاصله از واگذاریها صرف تقویت تامین اجتماعی می شد ، مضافاً به اینکه خصوصی سازی های انجام شده غالباً با تعطیلی و تقلیل فعالیت و فروش املاک کارخانجات و ورود آنها به بورس املاک و ساختمان همراه بوده و به رونق اقتصادی و افزایش اشتغال و بالمال ورودی های سازمان منجر نشده است.
– تغییر پایه پولی ، تعدیل ساختاری اقتصاد و کاهش ارزش پول ملی که به کاهش ارزش ذخایر و تقلیل قدرت خرید پرداختهای سازمان منجر شده است .
حوزه پیرامونی:
– اعمال نگاه سیاسی و ابزاری به سازمان تامین اجتماعی برای مقاصد فردی ، باندی و حزبی و بهره گیری از منابع آن برای رقابتهای انتخاباتی و یا برای برد در تنازعات بین دولت نهم و دهم با سایر قوا نظیر مجلس ، قوه قضائیه و …
– اجرای طرحهای غیر کارشناسی در حوزه اشتغال نظیر طرح بنگاه های زود بازده که به ایجاد شغل پایدار منجر نشده و افراد بیکار را به بیکاران بدهکار مبدل ساخت و حجم نقدینگی زیادی را در جامعه پمپاژ نمود.
– تغییرات متواتر و سریع در اساسنامه سازمان تامین اجتماعی (۴ بار ) که منجر به برهم خوردن اصل سه جانبه گرایی (کارگر ، کارفرما و دولت ) و عدم تناسب اختیار و مسئولیت ، تکرار و تداخل وظایف، لوث شدن وظایف نظارتی و راهبری کلان و عالیه شد.
– تغییرات متواتر و سریع در ارکان عالی سازمان تامین اجتماعی (۸ بار تغییر مدیرعامل و چندین بار تغییر اعضای هیئت مدیره و هیات امناء) که این تغییرات هر بار به پائین تر سطوح سازمان تعمیم می یافت.
– وجه المصالحه قرار دادن سازمان تامین اجتماعی برای رقابت های سیاسی ، منازعات و مجادلات بین مجلس و دولت یا مجلس و قوه قضائیه و …
– مقاومت در مقابل اجرای قوانین مصوب مجلس و احکام صادره از سوی محاکم درخصوص سازمان بخاطر مصالح فردی ، باندی، حزبی و … و فارغ از منافع و مصالح سازمان تامین اجتماعی
– عدم پرداخت مطالبات سازمان تامین اجتماعی یا تعویق و تعلیق در پرداخت و در نهایت ابتدا انکار بدهی و سپس طرح ادعای واهی پرداخت و تسویه کامل بدهی
– استفاده از سازمان تامین اجتماعی برای پولشویی و آدم شویی و ایجاد زمینه استفاده از منابع سازمان برای تطهیر و حفظ مقام افراد
– ایجاد حاشیه های سیاسی برای سازمان تامین اجتماعی با انتصاب افراد خاص و یا مداخله افراد منتصب به فرقه های خاص در مصادر سازمان و بویژه در مقاطع خاص قبل انتخابات ها
– صدور مصوبات مغایر با اصول ، قواعد و محاسبات بیمه ای که منابع سازمان را کاهش و مصارف آنرا افزایش داده و نیز صدور مصوبات در حوزه ساخت و ساز ، ساختار و تشکیلات و ردیفهای استخدامی در قالب مصوبات سفرهای استانی بدون رعایت نرم ها و ضوابط و سطح بندی خدمات سازمان
– انتصاب افراد غیر سازمانی و ناآشنا به اصول و مبانی اولیه بیمه های اجتماعی در ارکان سازمان تامین اجتماعی بعضاً انتصاب افرادی که جزو رقبای سازمان تامین اجتماعی محسوب شده و دارای تضاد منافع و تعارض نقش با سازمان بوده اند.
– به سایه راندن وزارت رفاه و تامین اجتماعی و سپس ادغام آن در دو وزارتخانه دیگر که منجر به انحراف در اجرای طرح هدفمندی یارانه ها گردیده و عملاً بسیاری از احکام مندرج در قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی (مصوب سال ۱۳۸۳ ) را معطل گذاشته و این امر باعث تحمیل سرریزهای حمایتی و غیر بیمه ای به سازمان تامین اجتماعی شده است.
– شیوع پدیده فرار مغزها و سرمایه ها از ایران در دولت های نهم و دهم که منجر به کاهش ورودیها و منابع سازمان تامین اجتماعی شده است.
حوزه داخلی:
بی شک چالشهای نامساعد “کلان” و “پیرامونی” که در دولت های نهم و دهم برای سازمان تامین اجتماعی رقم خورد ، دارای اثرات وضعی و انتقالی بر شرایط ، مختصات و متغیرهای درونی سازمان تامین اجتماعی بوده و تاثیر و تاثرات منفی زیادی بر سایر ابعاد ساختاری و کارکردی آن داشته است.
– دروکردن نیروهای مدیریتی و کارشناسی اصیل ، متخصص ، ماهر و توانمند سازمان تامین اجتماعی از صدر تا ذیل و تعمیم و تکمیل آن در هر مرحله از تغییرات مدیریتی هشتگانه در طی هشت سال گذشته
– از بین بردن هسته فکری ستاد مرکزی سازمان تامین اجتماعی و مختل ساختن مغز متفکر آن با اعمال تعدیلات ساختاری و نیروی انسانی و گردش و جایگزینی پخمگان و افراد ناوارد بجای نخبگان که منجر به ایجاد موضع انفعالی (re-active) بجای موضع فعال(pro-active ) سازمان در نظامات تصمیم سازی ، تصمیم گیری و اجرایی کشور شد و نام نمای سازمان (BRAND)سازمان را مخدوش نمود.
– از بین بردن ذخایر دانشی و تکنولوژیکی سازمان تامین اجتماعی و تبدیل شرکتهای ماموریتی و تکلیفی آن به مجموعه های زیان ده و فاقد توان تخصصی و حرفه ای برای بازکردن پای شرکتهای خصوصی خاص به فعالیتهای سازمان و اصلاح آئین نامه معاملات سازمان برای ایجاد زمینه شرکتهای خصوصی خاص در پروژه های ICT ، ساختمانی و …
– از بین بردن بخشهای فکری و اندیشه ورز و حوزه های فرابخشی و بین بخشی سازمان تامین اجتماعی نظیر موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی ، معاونت امور استانها ، معاونت فرهنگی و اجتماعی ، بخشهای برنامه ریزی و آموزشی و …
– عدم رسیدگی به تخلفات و پرونده های فساد عمده (نظیر کارت هوشمند ، چاپخانه خورشید ، چهاردانگه، فروش ملک عرفات ، خریدهای تجهیزات پزشکی ، فانوس دریا ، ایرانول،نفت پاسارگاد، فروش هتلهای پارس ، ملک پدیدار ، هزینه های شرکت رفاه گستر ، فروش ملک فرشته ، دیتاسنترهای سازمان خدمات ماشینی ، خریدهای سخت افزار و نرم افزاراز بخش خصوصی ، پروژه ائل گلی ، شرکت سرمایه گذاری آتیه ، شرکت سرمایه گذاری مهر امید و … ) و استفاده از مکانیسم تغییر مدیریتی و ساختاری (انحلال موسسه و …) برای پاک کردن صورت مساله و بستن پرونده های مزبور که باعث بدآموزی برای مدیران بعدی شده و این افراد هنوز هم به تداوم رفتارهای ناصواب خود مبادرت می کنند و تازه مدعی هم شده اند.
– استفاده از ذخایر ، اندوخته ها و سرمایه های سازمان تامین اجتماعی برای پرداخت هزینه های جاری (در قالب عدم گردش مجدد سود شستا در سرمایه گذاری جدید ، فروش سهام ، فروش املاک و … )
– استفاده از سازمان تامین اجتماعی بعنوان محلل برای فروش برخی از سهام و سرمایه های واگذاری از دولت به افراد و محافل خاص
– استفاده از روشهای پوپولیستی و معطوف به جلب رضایت مقطعی برخی از اقشار برای استفاده ابزاری در انتخابات به نفع یک جریان خاص نظیر افزایش یکسان و بدون توجه به ضوابط و منابع مستمری ها و …
– استخدام بالغ بر ۱۰ هزار نفر فاقد تجربه و تحصیلات کافی و غیر مرتبط با تامین اجتماعی و بعضاً در سنین بالا در طی ۸ سال گذشته که منجر به کاهش سطح دانش و مهارت سازمانی شده است.
– افزایش میزان بدهی های دولت به سازمان از طریق تحمیل قوانین و مصوبات غیر بیمه ای و یا تقبل سهم کارفرما برای استفاده ابزاری و سیاسی و عدم پرداخت مطالبات سازمان متناسب با افزایش آن که این امر منجر به تغییر نامساعد چگالی بیمه شدگان اجباری به نسبت بیمه شدگان غیر اجباری شده است.
– تحمیل برخی قوانین و مقررات غیر بیمه ای و حمایتی به سازمان تامین اجتماعی که منجر به افزایش بیمه شدگان نسبت به بیمه پردازان شده و عملاً مصارفی برای سازمان شکل گرفته که مابه ازای درآمدی و منابع آن وجود ندارد.
– تحمیل غیر قانونی مصارف صندوق بیمه بیکاری به سازمان تامین اجتماعی و نیز تحمیل مصارف بسیارزیادبه سازمان درقالب مصوبات مراجع حل اختلاف کار و کمیسیونهای تسهیل و کمیته های بحران صنایع با سابقه سازی صوری
– و …
اگر چه تبیین و حتی احصاء فهرست مصایب تامین اجتماعی در طی ۸ ساله گذشته مجال و مقال بیشتری را می طلبد ولیکن بیان شمه و چشمه ای از آن به شرح فوق ، بیانگر اوج فجایعی است که از ناحیه دولتهای نهم و دهم در حق سازمان تامین اجتماعی اعمال شده است و بهمین سبب لازم است تا با پی ریزی یک نظام تدبیر ، تحول و تعالی و انجام اقدامات بهبود بخش و اصلاحی مناسب و متناسب در جهت رفع عوارض و تبعات منفی کارکردهای مخرب و بنیان برافکن دولتهای نهم و دهم در قبال سازمان تامین اجتماعی گام برداشت و پس از احیاء مجدد و بازآفرینی ساختارها، منابع انسانی ، ظرفیت های مدیریتی و کارشناسی به ترمیم خرابی های ۸ ساله گذشته مبادرت نموده و سپس با آینده نگری و برنامه ریزی استراتژیک ، سازمان را به مراحل بالاتر تعالی رهنمون ساخت.
با سلام و احترام
اگر مصائب ۸ ساله را کوه یخ فرض کنیم اینها فقط قسمتی از سطح بیرونی آن است و مابقی به مرور زمان هویدا و گریبانگیر جامعه خواهد شد ولی همه اینها به کنار ، موضوع مهم این است که آقایان آنقدر به خود اعتماد به نفس دارند بعد از این همه تخریب و ظاهرنمایی و تدلیس و فریبکاری ، طلب مناظره هم می کنند !!!
اینجاست که می بایستی خرقه بر تن بدریم و سر به بیابان بزنیم…
باقی بقای دوستان
بنام یکتا و با سلام.
مثل همیشه مطالب جناب آقای حیدری کامل و عمیق بود. واقعا لحظه لحظه این ۸ سال را در مطلب خود بیان فرمودند. اما به هرحال این ها گذشت. این حقیر در یادداشت های کوتاه و معدود خود ذیل مطالب عزیزان در تامین پرس، همواره بر این که حالا چه کنیم تاکید داشتم. واقعیت این است که چندی است از سعه صدر جناب نوربخش در عجب هستم و البته این بهت و نارضایتی را در گفتار سایر همکاران نیز مشاهده می نمایم. به نظر بنده اگر همه آنچه فرمودند در این ۸ سال به سرمان آمده حاصل بی تدبیری و فساد و … مدیریت های گذشته است که هست، ما باید جهت گیری عملی مدیرعامل محترم در مقابل آن را ببینیم. قطعا اقدام به ساماندهی مستلزم صرف زمان است، اما جهت گیری را معمولا می توان و باید در ابتدای دوره مدیریت مشخص نمود. انتظار این بود که لااقل در حوزه هایی که در دوره های گذشته خطا و خلاف قابل ملاحظه صورت پذیرفته، شاهد تغییرات باشیم و یا حداقل در کلام مدیریت عالی سازمان تبری از تعدادی از موارد شاخصی را که جناب حیدری فرمودند بشنویم و بخوانیم. اما نه تنها چنین نشد بلکه در مواردی روند آغاز شده، ادامه یافت. (به عنوان نمونه استخدام های اخیر که زبانزد همگان شده است) نمی دانم شاید صبر ما کم است، اما زمان هم کوتاه است. امیدوارم در این بستر شبه صنفی و با گسترش امکان مشارکت یکایک کارکنان سازمان در بحث ها و نقد ها، بتوان به نوعی مدیریت عالی را بیشتر در جریان نظر و مواضع کارکنان قرارداد و حمایت لازم از سوی بدنه سازمان را برای تصمیم هایی که مدیریت باید برای رفع حداقل بخشی از مشکلات مندرج در مطالب جناب آقای حیدری اتخاذ نماید، تضمین نمود.
با سلام و ادب
هرچند جناب حیدری به علت العلل مصائب وارده بر تأمین اجتماعی در ۸ سال گذشته به درستی اشاره نموده اند ولی نباید به سادگی از کنار چشم بستن نمایندگان مجلس به روی اشتباهات و تخلفات مشهود صورت گرفته وهمراهی بی سابقه ایشان با سیاستهای مداخله جویانه دولت در صندوق تأمین اجتماعی ( نمونه : تغییر متعدد اساسنامه سازمان) عبور کرد. به بیانی دیگر مصائب وارده بر سازمان در ۸ سال گذشته محصول مشترک دولت و مجلس است.
با سلام و تشکر فراوان از آقای حیدری که مطالب ایشان حرف دل تمام کارکنان خدوم سازمان می باشد ، با توجه به عنایتهای حق تعالی بابی گشوده شده برای کلیه همکاران دلسوزو اندیشمند که باری دگر سکان هدایت این کشتی بزرگ را به دست گیرند تا این کشتی را به ساحل روشنایی ها هدایت نمایند ، انشاءالله .
خواندن دیدگاه ونظرات ومقالات کارشناسانه جناب اقای حیدری برای ما کارکنان سازمان چنان است که در هنگام مطالعه گمان میبریم با خود سخن میگوییم چون بر قلب ودل نشسته ومارا علی رغم دلسردیهای بوجود امده ناشی از مصائب بوجود امده امیدوار نموده وباعث تشدید عرق سازمانی نه ازدست رفته بلکه کم رنگ شده میگردد انشاألله پیکره وجودی وفکری سازمان بااندیشمندان ودلسوزان همواره مزین باشد
با سلام و سپاس
بنده همواره از مقالات و نظرات جنابعالی بهره مند شده ام.در مقاله حاضر نیزذکر مصیبتهای رفته بر سازمان به خوبی بیان گردیده،لیکن آنچه که اهمیت داردنحوه برخورد با مشکلات موجود است.در بخش نهایی مقاله حاضر اقداماتی در مسیر بهبود وضعیت سازمان ذکر شده و بدنبال آن و در راستای بهبود، به برنامه ریزی استراتژیک نیز اشاره کردیده است.من از ذکر تعاریف و مختصات برنامه ریزی استراتژیک به حکم کوتاه تر نمودن بحث احتراز نموده و صرفا به این نکته اشاره میکنم از آنجا که این نوع برنامه ریزی بر محور تعیین مقاصد اساسی و اهداف مدیریتی سازمان مبتنی بر شناخت شرایط حاضر،نحوه عمل و انتخاب منابع برای انجام مقاصد و دستیابی به اهداف استوار است،به نظر میرسدچنانچه مدیریت عالی تحرکات خود رابر اساس قواعد و اصول حاکم بر برنامه ریزی استراتژیک تنظیم نموده و با اعلام “عمده ترین راهبردهای استراتژیک”(با ملحوظ نظر قرار دادن اصل اولویت)برای رسیدن از نقطه حاضر به نقطه ای که مد نظر است و بدنبال آن مشخص نمودن نقش و کارکرد هر یک از عناصر سازمانی و بسیج منابع برای نیل به اهداف استراتژیک(که مستلزم تغییر برخی ساختارهای قانونی ،اداری ،تشکیلاتی واستفاده بجا از منابع و ظرفیتها و….است)اقدام نماید،علاوه بر مقابله “بهنگام”با مسایل سازمانی از “هدر رفت انرژی و زمان”در مقابله بعضا ضعیف با مسایل و مشکلات سازمانی به میزان زیادی جلوگیری بعمل خواهد آمد.
در پایان لازم میدانم به نقل قولی از پیتر دراکر در خصوص نقش برجسته تصمیمات استراتژیک اشاره نمایم:
“مدیران اثربخش در بسیاری از تصمیم گیریها مشارکت نمیکنند و فقط بر روی مهمترین تصمیمات متمرکز میشوند.آنها بجای حل مشکل بیشتر سعی خود را معطوف به تفکر در این خصوص میکنند که چه چیز استراتژیک و چه چیز عمومی است.آنها صرفا به اتخاذ چند تصمیم محدود،ولی در بالاترین سطح درک مفهومی بسنده میکنند.”
جانا…سخن از زبان ما میگویی!
ما دل ز غم تو خسته دادیم، ای دوست!
از غیر تو، دیده بسته داریم ای دوست
گفتی که:
” به دلشکستگان نزدیکم ”
ما نیز دل شکسته داریم،ای دوست!
با سلام
با تشکر از جناب آقای حیدری که با مهارت و جسارت خاصی نسبت به بیان مصائب و مشکلات سازمان اقدام نموده اند که دغدغه خیلی از همکاران میباشد که متاسفانه بدلیل عدم وجود شرایط لازم از گفتن حقایق معذور میباشند .
به امید فردای بهتر و تدبیری سنجیده
باسلام و
تشکر از دیدگاه بسیار جالب جناب آقای علی حیدری در مورد مسائل هشت ساله سازمان که با نگاهی علمی و کارشناسانه مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است آگاهی و احساس مسئولیت آقای حیدری در طول دوران گذشته مورد توجه بسیاری از کارشناسان و مدیران بوده است حال که رنسانس جدیدی در سازمان در شرف وقوع است بیائیم با نگاهی کوانتومی به سازمان و مصائبی که برآن گذشته – اقدامی و عمل کوانتومی انجام دهیم و دست در دست مدیران سازمان را در فرایند توسعه کشور فعال و اثربخش نمائیم
منظور از کوانتومی تغییر در نوع نگاه مدیریتی از وضعیت نیوتونی به کوانتومی است و توجه به ظرفیتهای منابع انسانی و سازمانی است
که اگر این ظرفیت ها آزاد شود، و هر ذره بیش از خودش می شود. افراد با دیگران می آمیزند و نقص آنها را نقص خود می دانند. زیست کوانتومی به مدیر حکم می کند زمان و فضایی برای گفتگو در نظر بگیرند و اطمینان داشته باشند که بهبود روابط به نتایج بهتر منجر
می شود؛ و اینکه پیشرفت نتیجه همراهی است.
با سلام وتشکر از برادر عزیزم جناب اقای حیدری
مقاله را چند بار مطالعه کردم دور از انصاف بود که به سادگی از ان بگذرم هر چند بصورت مختصر بود و جهت هرکدام از موارد مطروحه می بایست مقاله جداگانه حقوقی و اجتماعی اقتصادی تهیه نمود. اما در خصوص عنوان مقاله جای بحث و تامل وجود دارد من مصائب را نمی پذیرم زیرا مصیبت حادثه غیرمنتظره و بدون اگاهی و اطلاع قبلی می باشد اما ظلم حادثه ای که توام با اگاهی و امادگی قبلی است مگر می شود گفت افرادی بدون اطلاع قبلی نیروهای کارشناسی و متعهد را به دلیل داشتن تعصب سازمانی کنار گذاشتند یا اینکه وادار به بازنشستگی نمودند لذا با پوزش از برادر گرامی عنوان مقاله بهتر این می بود که کلمه مظالم بجای مصائب استفاده می شد تا انشاء ا… رد مظالم از سازمان و همکاران شود
با سلام، آورده اند که در مجلس پادشاهی عده ای نشسته بودند تا غذا آماده شد و خدمت پادشاه و اطرافیان آوردند و غذای آنروز بادمجان بود که بسیار تلخ نیز بود، اما پادشاه شروع به خوردن کرد و همزمان با خوردن از غذا تعریف می کرد. اطرافیان پادشاه نیز شروع به تعریف و تمجید از غذا کردند تا اینکه ظریفی از دیگری پرسید چرا از این بادمجان تلخ این قدر تعریف می کنید که شخص جواب داد ما باید چیزی بگوئیم که شاه خوشش بیاید نه بادمجان. حالا همان حکایت جناب آقای … است که سخن به مدح و ستایش گشوده؛ اما یک سئوال از ایشان دارم که شما چه سختی در این چند سال دیدید؟ شما که همواره پست معاونت خود را داشتید و دارید و این ما کارشناسان بیچاره بودیم که به لطف آقایان مدیران منتصب با احکام و ابلاغهای صادره از شهری به شهر دیگر آواره شدیم. حالا جناب اقای … شما در کجای این مصائب قرارداشتید؟ لطفا خدا را ناظر بر اعمال و گفتارخود ببینید. جناب آقای حیدری در قلب این مصائبی که شما گفتید قرار داشتند نه در کنار گود و به فکر منافع شخصی خود
نقدها را بود ایا که عیاری گیرند؟
با ادای احترام
به تفکر انتقادی به دیده احترام می نگرم اما از انجا که نوشته همکار محترم بدون تامل نقادانه واز سر شتاب وبه قصد وغرضی بدون اعتناء به ویژگیهای یک نقد قید شده ضرورت دیدم نکاتی خدمت همکار محترم عرض کنم
نه نوشته اینجانب دارای مدح وثنا بود ونه در کنار گود بودم بلکه بلحاظ مفهومی دو تعریف ارائه شد یکی بعنوان مصیبت ودیگری بعنوان ظلم ومثالی بطور مختصر در مورد کارشناسان زدم که منظور کل بدنه نیروی انسانی متخصص سازمان اعم از مدیر کارشناس وغیره
ونه صرفا کارشناس در تعریف اداری وتشکیلاتی ان بوده است.در مورد دو مفهوم نوشته بودم که یکی مبتنی بر اگاهی واطلاع ونیت وغرض ودیگری بدون اگاهی وقصد ونیت قبلی ایجاد شده است واین دو مفهوم از نظر حقوقی و اجتماعی واقتصادی ….دارای تعریف وبه تبع دارای پیامدهایی است .
در این نوشته نه منافع شخصی مطرح ونه درون وبرون گود بودن ونه مدح وثنای کسی یا شخصی یا تفکر خاصی ذکر شده است .
متاسفانه همکار گرامی با ذهنیت وپیش داوری به قضاوت نشسته وگمان کردند رکن رکین بحث ما موضوع کارشناسی ایشان بوده ومناقشه بسیار اوردند بدین گمان که با ویران کردن ان،مدعای مارا ویران خواهند کرد.امید است با ارائه مطالب سازنده که در خور کارشناسان سازمان باشد بتوانیم مشکلات ایجاد شده رااز سر راه برداریم وبه یک سازمان پویا وبا نشاط برسیم
از خدا خواهیم توفیق ادب
با تشکر