نقش اسپانسری رایگان و فاینانسی سازمان تامین اجتماعی برای دولتها
(دولتهای گذشته نقشی شبه آپارتایدی ویک بام و دوهوا، برای سازمان داشته اند)
نقد ونظری را با دومثال مطرح می کنم، مثال اول این که؛ همیشه چیزهای خوب را درنمایشگاهها، پشت ویترین و درمعرض نمایش عموم قرار می دهند، از آن جهت که آن واحد مملو از چیزهای خوب است واینها که در دیدعموم قرار داده شده، فقط قسمتی ازآنهاست ومصداق مشت نمونه ی خروار است. مثال دوم این که؛ یک موقع هایی هم هست که یک فروشگاه جهت جلب توجه، همین کار را می کند، ولی هنگامی که به درون مغازه می روی، جنس خوبی، چیزی جز آنچه در ویترین هست، مشاهده نمی کنی. کارکردهای سازمان تامین اجتماعی، در زمینه های مختلف؛ اعم از اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی وحتی سیاسی (آن که تا بحال کمتر صاحبنظران درمورد آن بحث کرده اند) کم وبیش بسان مثال اول است. مثل مقوله ی درمان، که ویترین عملکرد و فونکسیون سازمان تامین اجتماعی است، اما خدمات برجسته ی دیگری هم دارد که همگان می دانند و ضرورتی به بیان آنها نیست، ولی هزینه ی نگهداری وتزئین همین ویترین به دشواری است که فاینانس زیادی را می طلبد وهزینه های زیادی را همراه داشته و دارد. لذا دولتها بایستی نه فقط در مقوله ی درمان، بلکه به تمامی خدماتی که در حوزه های مختلف در این نمایشگاه و کارخانه ی تولیدی – خدماتی چند منظوره ای (سازمان تامین اجتماعی) ارایه می گردیده؛ درعمل احساس مسئولیت می کرده اند، و درصدد رفع شبه آپارتایدی شدن و رویکرد تبعیضی که از نگاه حقیقی برای بیمه شدگان واز منظر حقوقی؛ برای سازمان بیمه ای ایجاد کردند، برمی آمده اند. ازاینرو ضروری است که حقوق سلبی و ایجابی اعضای بزرگ این نهاد را احیاء و تأمین گردد.
«دولتهای گذشته» بایستی متوجه می شدند که هر چند سازمان، به تامین ومدیریت منابع مالی بیمه شدگانش می پرداخته، ولی ناخواسته نوعی کارکرد اسپانسری برای «آنها» در ادوار گذشته تابحال نیز داشته است. حتی برخی مواقع سازمان ما برای «آنها»، عملکرد فاینانسی و«اسپانسری رایگان» را بطور توأم داشته. همین که تا قبل از شروع اجرای بیمه همگانی سلامت، سازمان ما تقریبا ۶۰% درصد بخش درمان را پشتیبانی می کرده، خودش هم رول فاینانسی بوده وهم نقش اسپانسرمجانی. بدون اینکه دولتهای وقت، به اهمیت این نقش پرداخته باشند، و یا منت پذیر کارکردهای حیاتی و اثربخش نهان و آشکار این نهاد کارگری در حوزه های مختلف (که درمان بخاطر ملموس ومورد نیاز بودنش، بیشتربچشم می آید) بوده باشند.
اگرچه سازمان بایستی فاینانس وتامین منابع مالی خود را برای تداوم کارکردهای اجتماعی و ادامه ی فعالیت شرکتهای تحت پوشش و زیر مجموعه اش مانند شستا و…، با ایجاد و راه اندازی طرح های توسعه ای_درآمدزایی واحدهای اقتصادیش، وهمچنین با درنظرگرفتن وبررسی توجیه فنی واقتصادی برای انجام سرمایه گذاری درحوزه های مختلف، بیشتر ازگذشته مدنظرقرار دهد و از یک سو؛ بیش ازپیش وارد احداث پروژه های سرمایه ای وحضور پر رنگ وفعال دربازار بورس شود و یا اقدام به انتشار سهام وفروش اوراق قرضه و… نماید، واز سویی دیگر مثلا؛«اقدام به تسریع» مزایده و فروش واحدها و نهاده های غیربازده، املاک مازاد، مستهلک وغیرکارآمد و کارهایی این چنین با هدف سرمایه گذاری وسودآوری شود، تا جبران هزینه های اقتصادی ناشی از کارکرد حوزه ی درمان؛ مانند: خرید، تجهیز و ساخت وساز!؟ وغیره… را بنماید، بطوریکه تا حدودی امکان حیات و بقاء را داشته باشد. ولی با تمام این اوصاف، دولتهای پیشین اساسا نه فقط بایستی، سهم سه درصدی حق بیمه خود را پرداخت می نموده اند، بلکه بایستی حتی سهم چندمیلیون بیمه شده ی اصلی و تَبَعی (را با رعایت تساوی حقوق با سایر اقشارجامعه، که طیف وسیعی ازجمعیت کشور را شامل می شوند) از بودجه ی تخصیصی بیمه سلامت همگانی پرداخت می کرده اند واز برخوردهای یک بام و دوهوا واساسا روا داشتن تبعیض سازمانی و بی عدالتی نهفته درآن خودداری می ورزیده اند.
امروزه نوبت آن رسیده که سازمان در تمامی اموری که برای دولت کارکرد دارد، ازقبیل کارکرد سیاسی (ایجاد امنیت ،آرامش و ثبات اجتماعی- سیاسی کشور، ناشی ازفونکسیون خدمات و پرداختهایش و…)، کارکرد اجتماعی (مانند مقابله با تورم، ایجاد اشتغال واستخدام و مسائل ناشی از بیکاری, پرداخت بیمه ی بیکاری و…) وحمایتهایی اجتماعی- اقتصادی که درپی ارایه خدماتش دارد،( البته منظور این نیست، که سازمان تامین اجتماعی، سازمان حمایتی است، بلکه نتایج خدماتش نوعی حمایت پشتوانه ای را دراذهان مردم تداعی می کند.) ویا کارکردهایی که درحوزه اقتصادی قرارمی گیرند ونقشی که در بهبود تولید و رونق فضای کسب وکار، کارآفرینی وغیره … دارد، گفتمان سازی وتبیین نمایی رسانه ای کند.
اما سوال اساسی اینجاست که دولتهای اسبق چه کارکردی مثبتی برای تامین اجتماعی داشته اند!؟.من به جرأت می گویم که دولت در هیچ مقطع زمانی نقشی سازنده واحیاء بخش و امیدوارکننده برای سازمان نداشته است. یک زمان و درحدود سی ویکی –دو سال پیش، به تامین اجتماعی همچون موسسه و بنگاه دینی نگاه می شد.از این جهت می گویم رویکرد بنگاه دینی، که درچنین رویکردی مثلا دریک خانواده «یک نفر» کار می کند و سایر اعضاء خانواده؛ بواسطه نَسَبی و برادر بودن ، وظیفه ی «آن یکی» می دانند، ودرنتیجه انتظارکمک، همیاری وچنین نقش هایی… را ایجاب می گردد. ویا وظایف تحمیلی که درگذشته ی دور و در زمان جنگ تحمیلی بردوش تامین اجتماعی بود، گویی که قلک دولت بود. بی تردید تامین اجتماعی کم وبیش محصور اقدامات دولت در سی وپنج سال گذشته بوده است. شاید بهتراست بگویم درتامین اجتماعی انقلاب معکوس صورت گرفت. به این معنا که دستاورد معکوس برای سازمان در پی داشته، چونکه رهآورد انقلابات، منتج به بهترشدن نتایج و رهایی از بندهاست. البته ناگفته نماند ویا بَد تعبیر نشود که این از خصایص انقلاب جامعه ی ما که با ماهیت «جمهوریت» و«اسلامیت» پیوند وتقارن داشته، نبوده، ونیست. بلکه بخاطر غیر دولتی بودن سازمان (منظورم نداشتن صاحب منصبی دلسوز ونداشتن متولی وکفیل خاص) بوده. البته خاصیت مغناطیسی و ربایندگی «دولتهای وقت» و استفاده ی ابزاری«آنها» برای پیشبرد اهداف وهمچنینپز سیاسی-اجتماعی باهدف نمایش توانمندیهایشان را نیز نبایستی فراموش کرد.
بی شک؛ چنانکه در مطلبی که تحت عنوان ضرورت خود مختاری سازمان تامین اجتماعی هم اظهار داشتم، و چاپ گردید، مقداری از مصایب فعلی سازمان به تکیه زنندگان برصندلی های قرمز رنگ دیروز مجلس (در سالهای گذشته) برمی گردد، که خطر عبور از چراغ قرمز حقوق کارگران (اعم از منابع، ذخایر و چگونگی مصرف آن وعزل ونصب های دولتی) را با تصویب قوانین نارسا رعایت نکردند، درصورتیکه باتوجه به وظیفه قانونگذاری وحق نظارتی شان می توانستند، ولی در برخی جاها به ناخواسته اهمال هایی شده است. البته برای مجلس دهه شصت ، شاید بخاطر عدم اطلاعات، و نبود دانش قوی نمایندگان از تفکیک وظایف یک نهاد عمومی از نهادهای دولتی وسایر مشکلاتی که خصیصه ی طبیعی بروز یک انقلاب می باشد، شاید در بعضی جاها قابل توجیه بوده، ولی برای کسانی که امروز بر کرسی های سبزمجلس نشسته اند، و با توجه به این که چند سالی است که جامعه و به تبع آن نوع تفکر وچگونگی اندیشه تغییروتوسعه پیداکرده و یک دوره ی گذار از کم دانشی به عصراطلاعات، واز مرحله ی احساسی برخوردکردن با مسایل به مرحله عقلانیت را شاهد هستیم، دیگر عمل و کنش دولتمردان و نظر و مصوبات مجلسی ها، همچون سابق توجیه پذیر نیست وچنان نگرشهایی، نوعی کم التفاتی آگاهانه به این سازمان تلقی می گردد. لذا بایستی طرح هایی پیشنهاد و طرح گردد که نمایانگر این باشد که نهاد تامین اجتماعی نه فاینانسر دولتها باشد ونه اسپانسر بی چشمداشت آنها.
اگرچه چنانکه گفته شد، تامین اجتماعی چه بخواهد وچه نخواهد، نقش اسپانسری را در متن وبطن کارکردهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی وغیره ی خدمات خود برای دولت ها را داشته و دارد، وقسمتی ازاین امر و فرایند، طبیعی است، همچنانکه در تمام ملل وجوامع وجود داشته ودارد، اما درهیج کجای دنیا (حداقل بنده سراغ ندارم)، که وضع به این شکل ومنوال باشد که تامین اجتماعی در رویه واجرا، دیگریاری کند و دولتها صرفا پذیرای خودیاری.!؟ و یا بسان همان چیزی که گفتم، یعنی رویکرد برادر مآبانه ی دینی اعضائ یک خانواده (موسسه خیریه ی – دینی) که بیان داشتم.
ملاحظه کنید ما با کمی به هم خوردن وضعیت جوی هوا، در رسانه اعلام می کنیم، امسال دچار کمبود بارندگی ومواجهه با کمبود آب ومنابع زیرزمینی هستیم وچه کار باید بکنیم وچکارنکنیم ، یا مساله ی ریزگردها وآفت ها، که دارد ضررهای زیادی به منابع طبیعی ودرختان ما و… می رساند، که بدنبال آن یک هیأت پارلمانی ونمایندگی و یادولتی می فرستیم، که مساله راپیگیری وحل کنیم، و سایر کارها ومصوبات… .، ولی چرا دولتها تا به امروز، درخصوص حقوق این نهاد عمومی با حقوق اجتماعی خاص، کمک واقدامی بایسته وبهینه نکرده اند؟!
نکته ای دیگراین است که چرا دلسوختگان پیشکسوت بازنشسته ی تامین اجتماعی که ” قبلا هم” صاحبنظر بوده اند، ولی چیزی درخورکارکردها و سمت وسوی عملکرد سازمان بیان نداشته اند!؟ درحالیکه درآن زمان می توانسته اند در مقابل اقدامات دولت های وقت با گفتمان، مناظره و نقدعالمانه با یستند. ما آن موقع هم صنف های رسمی وغیررسمی مدافع حقوق کارگری داشته ایم ولی حرفی نزدند، مصلحت اندیشی وسکوت کردند، حقیقتا به به اساس مساله و فوندانسیون وچالش اصلی سازمان توجهی نشده است.
درهرحال آنچه که نباید پیش می آمده، رخ داده، وبدیهی است که خروج ازوضعیت فعلی با گفتمان فردی قابل حل نیست، ونیاز به تدبیر،سازمان یافتگی، عقلانیت جمعی و بکارگیری دیپلماسی اداری از جانب فعالان کارگری، رایزنی با مجلس، دولت، وغیره… می باشد. ولی اینکه مثلا؛ رئیس دولتی و یافلان نماینده ی دیروز یا امروزی بیایند و«بگویند» دردوره هایی به تامین اجتماعی درگذشته جفا شده و یا الان باید وضعیت بهتر شود،«اصلا وابدا کفایت نمی کند». عزمی راسخ می خواهد وهمتی بلند، برای رسیدن به سرمنزل مقصود… .
یادم می آید چندسال پیش «یکی از وزرای تعاون و رفاه دولت قبل»، که زمانی وزیروقت وزارتخانه بود، نگاهش ، گفتارش وکارش تحمیل هزینه به سازمان بود و در راستای هدفهای دولت گام برمی داشت، آن وقت که دیگر در آن سمَت وجایگاه نبود، درتلویزیون از دفاع از سازمان بر می آمد.!؟ اگرچه عقل معیشت اندیش هم، معمولا چیزی جزاین نخواهد گفت. ولی زمان که بگذرد، می بینی که ملاحظه کاری، منفعت نگری هیچ وقت جای اقدامات بزرگ معرفت اندیش وعافیت اندیش و ماندگار را نمی گیرد، و ضرورت توجه به کارگر وحقوق ودستهای پینه بسته ی شان، را نبایستی درگذر زمان و مکان فراموش نمود. مانند کاربزرگ و سترگی که برخی ازکارشناسان و صاحبنظران حوزه ی رفاه وتامین اجتماعی طی نامه (بیانیه)ای، خطاب به کاندیداهای ریاست جمهوری این دوره انجام دادند واقدام به بیان و تدوین مرامنامه سازمان وضرورت رعایت اصول حاکم برآن نمودند و… .
در هرحال اگر اطاله ی کلام نباشد و سخن به اغراق نکشد،«یکی» ازکارهایی که می توان « درشرایط فعلی جامعه» انجام داد،انتظارانجام کاری شبیه اقدام میرزای شیرازی – ازمجتهدین زمان– که به دنبال فتوایش، لغو امتیاز تنباکو را درپی داشت، از مراجع اعلم نیز درباب حقوق قشرکارگر درقالب نهادی اجتماعی استفتاء شود و سپس به مجلسی ها و دولتی ها، جهت اقدامات مقتضی ایفاد گردد، که سازمان تامین اجتماعی دارای یک پشتوانه عمیق برای تغییر وضعیت موجود و پیدایی یک ساختار صنعت بیمه ای، باهویت عمومی- غیرد ولتی باشد، بطوریکه ضمن لغوامتیاز و شکستن انحصار اداری وامتیاز اقتدار دولت وهمچنین اخذ مطالبات پیشین و حذف رویکردهای تبعیضی- یک بام و دوهوایی، بتوان به شکل بنیادی یک نظامنامه وقانون پایدار (ونه صرفا نوشتاری) وتکامل روبه رشد را برای سازمان ایجاد کرد . براین امید باید بود و تلاش نمود که چنانچه کسانی دراین مسیر پیگیری ودلسوزی نمایند دولت فعلی تدبیر و امیدهم با احتمال و رجا ، همیاری لازم را درآنچه باید، بنماید.
هدایت خسروی
جناب آقای خسروی کاملا صحیح فرمودید؛
این روزا اسامی زیادی میشود برای سازمان تامین اجتماعی بکار برد.
گوشت قربانی ،مال یتیم(از این بابت که خیلیا بش چشم دارن)و….
به هرکی میگی کارمند تامین اجتماعی هستم ،اولین حرفی که میزنه میگه؛
تامین اجتماعی خیلی پول داره…
این دیدگاه از پایین ترین سطح جامعه تا بالاترین سطح وجود داره .
به فرض هم که اینجوری باشه، آیا این دلیل میشودکه کسی بخواهد روی آن دست انداخته و چوب حراج به آن بزند.
دولتهای گذشته نه تنها دین خود به سازمان را ادا نکرده ان بلکه بخشی از کسری بودجه خودرا بدون حساب و کتاب از سازمان تامین کرده اند.
کارگر کسی است که در هر جامعه ای بیشترین سختی و رنج را تحمل میکند ، آیا واقعا سزاوار است صندوقی را که با سرمایه خود به وجود آورده به حراج گذاشت و جای دیگر برای کسان دیگر هزینه نمود.
امروزه هر کسی (حقیقی یا حقوقی) با هر شرایطی اقدام به تاسیس
موسسات آموزشی نموده که هم استفاده مالی دارد وهم در ارتقاء سطح علمی جامعه موثر است.
اما سازمان با این ساختار عریض وطویل و با این سطح فعالیت وسیع در حوضه های مختلف از این قاعده مستثناست.
امروزه از نماینده مجلس گرفته تا نماینده دولت و حتی در برخی موارد عدم دفاع نادرست بعضی ازمدیران سازمان! همه به دنبال این هستند که از منابع سازمان به نفع همه مردم استفاده کنند.
“آقایان والله بالله …، سازمان تامین اجتماعی مال بیمه شده است.”
شاید باج دهی مدیران سازمان طی سالیان گذشته ، به علت رویه ناصحیح انتخاب مدیران عامل سازمان درگذشته باشد. چرا که هرکس منتصب به هرکجا باشد خدمتگزار همان جاست.
با سلام و احترام
عنوان نوشتار میتواند دارای عمق و شمولیت بیشتری باشد.
واقعیت این است دید دولتها نسبت به تامین اجتماعی بسیار نامناسب و غیر علمی بوده است و از این دیدگاه ظلمهایی به این ساختار مقدس وارد شده است .
قسمتی از این مطلب برگشت به دید غیر تخصصی و غیر علمی دولتها بر میگردد و قسمتی هم به دید خودمان .
بطور مثال سازمان هزینه بسیار زیادی برای بخش درمان مستقیم داده است و میتوان آن را ویترین نامید ولی در عمل دولت را از منوپل تولید خدمات سلامت خارج کرده است . بخش خصوصی هم اکثریت دولتیها هستند در شیفت دوم!!!!!. و دراین شرایط سازمان قابلیت و رای لازم برای افزایش کیفیت و پایین نگهداشتن قیمت تمام شده خدمات را داشته است که نوعی سرمایه گذاری برای بیمه شده است. یعنی اگر سازمان تولید خدمت سلامت نمی کرد فقط مصرف کننده بود و باید به هر قیمتی تن میداد.
اینکه آیا باید ادامه دهد بحثی دیگر است .
اما مطلب مهم
قوه قضایه یا مقننه در مجموعه حکومتی است ولی هم عرض دولت.
ولی آپارتاید در تامین اجتماعی این است که این نیست.تامین اجتماعی باید دارای قدرتی به اندازه دولت و هم عرض با آن باشد یعنی مدیر عامل باید از یک قدرت ادارای هم شان وزیر برخوردار باشد.
این یک اصل است که اگر تامین اجتماعی و بخصوص مدیر عامل آن زیر مجموعه وزارت خانه باشد وزیر حق دارد بر اساس سیاست های خود در تامین دخالت کند.
ریاست جمهوری فقط چهار سال را میبیند پس حق دارد بر اساس سیاست خود تصمیم بگیرد. حتی مجلسیان چنین هستند.
مطلب اساسی این است:
تامین اجتماعی فقط بیمه اجتماعی نیست ستون فقرات نظام رفاه و تامین اجتماعی است.
اگر خود را دست پایین بگیریم به جای اینکه خودمان تصمیم بگیریم دیگران تصمیم میگیرند.
چرا بجای اینکه سازمان تامین اجتماعی باشیم و صندوق بیمه کارگر ی یکی از نهادهای زیر مجموعه ما باشد و خودمان برای آن تصمیم بگیریم خودمان را فقط نوعی صندوق بیمه اجتماعی معرفی کنیم که برایمان قیم پیدا شود.
و چرا بعد اعتراض میکنیم !!! آیا این قیم نمی تواند از کیسه ما خرج کند چرا هزینه نکند!!!
ساختار و سازمان و تعاریف و مفاهیم باید استاندارد شود و از آن همه دفاع کنیم.
سیاست کلی در سازمان باید توسط مدیر عامل قدرت مند و هیت مدیره توانا گرفته شود.
کسانی که از کارشناسی بدنه توان و دانش بگیرند.
رفع آپارتاید این است که سازمان با توان دانشی و اطلاعاتی باید در جایگاه استاندارد خودش باشد تا بتواند با سازکار واقعی خودش در مورد مجموعه خودش تصمیم بگیرد.
این توان در سازمان وجود دارد .
این سازمان بین نسلی آمادگی برای رسیدن به کلیه اهداف را دارد . هم کارمندان فعال و اندیشمند دارد و هم توان مدیریتی لازم را.
آقای اشراقی:
بنظرم بهتر است مطالب وبحث های ۱۵سال اخیر،جناب آقای خسروی،که بادیدی بسیارعمیق،به مسائل نگاه می کنند را نیز بخوانید؛مثلا درمطلب ضرورت خودمختاری سازمان،ایشان فرمودندکه سازمان نیاز به “جمهوریت” و”استقلال” دارد. درمطلب انباشت برخرمن نیزگفته اند که،وظیفه ی صنعت بیمه ای تولید درمان نیست ومی تواند به خرید سلامت اقدام کند. دریکی ازحرفهای ایشان که من در نشریه سازمان خودمان درج کرده بودند،وعنوانش دولت رفاه وتامین اجتماعی بود،نوشته بودند که بعضا دولتها ازتامین اجتماعی استفاده ابزاری می کنند، بحث ایشان در این مطلب اسپانسری رایگان، مویدهمین گفتارهایش می باشد. چون بنده علاقمند به دیدگاه های ایشان وسایر دوستان اندیشمند وصاحبنظر هستم،لذا مطالب همه را می خوانم . ده سال پیش نیز،این برادرعزیزمان اظهار داشتند،که درمان غیرمستقیم راه اجتناب ناپذیرآینده ی سازمان هست.ضمنا اوی ،گفته اند،”شبه آپارتاید”نه خودآپارتاید . اگرمطالب قبلی وی رابخوانید ،متوجه می شوید که او معتقداست که پیشنهادوانتخاب مدیران عامل بایستی توسط هیات مدیره باشد.ضمنا آقای خسروی درسخنرانی وصحبت هایش درزمانی که سازمان به«صندوق بیمه ای» تبدیل شد،ازجمله کسانی بودند که شدیدا واکنش نشان دادند وآن موقع می گفتند:که تامین اجتماعی بایستی سازمان باشد، نه صندوق. که بعدا هم تامین اجتماعی، عنوانش به سازمان تغییر پیدا کرد. ضمنا اینجا، قصد دفاع ازآقای خسروی وغیره… نیست،بلکه دفاع ازحق سازمان ونظرات مدیریتی -کارشناسی همه ی علاقمندان به تامین اجتماعی است.و…
جناب آقای حبیب مرادی
با سلام و احترام
شما واضح و روشن صحبت کرده اید و من با این نظرات شفاف کاملا موافق هستم.
تکرار من فقط بر استاندارد کردن تعاریف و مفاهیم است که به اشتراک برسیم.
ما در آستانه تحول اجتماعی اقتصادی علمی و صنعتی هستیم و نیاز به توسعه سازمان داریم.
اینجانب این قدرت و توانایی را در تمامی اجزا میبینم.
با تشکر از حسن ظن شما
باسلام وخسته نباشید ضمن تشکراز ارائه مقالات استاد گرام جناب آقای خسروی ونظرات ارزشمند آقایان مرادی واشراقی /بنده بانظرات همکاران محترم کاملا موافق هستم ومیشود گفت درعمق این نوشتارمطالبات بحق جامعه تامین اجتماعی نهفته است وبه قول شاعر: جانا سخن از زبان ما می گویی /امید است در عمل مورد توجه مسئولین ومدیران ارشد نظام قرار گیرد اینشالله
آقای خسروی؛ مطلب شما کاملا کارشناسی شده بود. سپاسگزارم
استادگرامی جناب آقای هدایت خسروی
حرفها وگفته هایتان کاملا علمی- تاریخی ،روشنفکرانه وحساب شده می باشند،وحقیقتا این نظرات دلسوزانه و،واقع بینانه ی شما، درتاریخ تامین اجتماعی ماندگار وفراموش ناشدنی هستند. ولیکن ای کاش کسانی که« درگذشته »بر مسندهای مدیریتی ارشدسازمان تکیه زده بودند،مثل حضرتعالی می اندشیدند وعمل می کردند.آنوقت تامین اجتماعی می توانست امروز به جایگاه حقیقی و،واقعی اش برسد.