گام دوم، قطب سوم
بیانیه گام دوم بعنوان منشوری برای”خودسازی، جامعه سازی و تمدن سازی” منتشر شده است و اگرچه در این بیانیه اشاره مستقیمی به مقوله “رفاه و تامیناجتماعی” نگردیده ولیکن برخی گزارههای بکار رفته در این بیانیه، دلالتهایی به نقشها و کارکردهای رفاه و تامین اجتماعی دارند. کلید واژه هایی نظیر “عدالت”، “عزت”، “سربلندی ایران و ایرانی”، ” ملتی با عزت”، “سرآمد در گسترش خدمات اجتماعی”، ” توزیع عدالت محور”، “بودجه بندی نامتوازن ” و گزاره هایی نظیر”، خامساً: کفه عدالت را در تقسیم امکانات عمومی کشور سنگین کرد”، “جابجایی خدمت و ثروت از مرکز به همه جای کشور”،
“فقر و غنا در مادیات و معنویات بشر اثر می گذارد. اقتصاد البته هدف جامعه اسلامی نیست اما وسیله ای است که بدون آن نمی توان به هدفها رسید”، ” عدالت ملاک مشروعیت و عدالت، در صدر هدفهای اولیه همه بعثتهای الهی است”، “دلهای مسئولان بطور دائم باید برای رفع محرومیت ها بتپد و از شکافهای عمیق طبقاتی بشدت بیمناک باشد “، “تبعیض در توزیع منابع عمومی و میدان دادن به ویژه خواری و مدارا با فریبکاران اقتصادی که همه به بی عدالتی می انجامد بشدت ممنوع است همچنین غفلت از قشرهای نیازمند حمایت، به هیچ رو مورد قبول نیست” همگی دلالت بر ضرورت توجه به مقوله رفاه و تامین اجتماعی دارند.
همانطور که در مقاله ” نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی و الگوی اسلامی– ایرانی پیشرفت” (www.a-heidary.blogfa.com/post/289) نیز به آن اشاره گردید، پر واضح است که نظام چند لایه رفاه و تامین اجتماعی و بویژه بیمههای اجتماعی یکی از راهکارهای موثر برای نیل به عزت، سربلندی و سرافرازی ایران و ایرانیان است چرا که از یکسو ابزار موثری برای تحقق عدالت توزیعی و کاهش فاصله طبقاتی است و از سوی دیگر خدمات اجتماعی و حمایت از اقشار نیازمند را با حفظ عزت و کرامت انسانی به انجام می رساند.
گام اول بهر تقدیر محصول و برآیند دو قطب بود ولی بنظر می رسد شرایط موجود کشور و مسائل مستحدثه در طی یک دهه اخیر، مبین این است که ادامه این وضعیت با اقطابی که کارکرد و عملکرد خود را نشان داده اند میسر نیست و بایستی قطب سومی پا به عرصه بگذارد و در حداقل شرایط اگر مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را کنار بگذاریم و بپذیریم که می توانند دو قطبی باشند بنظر می رسد در عرصه امور اجتماعی و خدمات اجتماعی بایستی این اتفاق بیافتد و قطب سوم بر مصدر امور قرار گیرد.
شاید بتوان میزان و چگونگی دور ماندن مقولات، مفاهیم و مسائل کشورها از سیاست زدگی را بعنوان یک شاخص توسعه و پیشرفت جوامع محسوب نمود. در بسیاری از کشورهای پیشرفته و توسعه یافته دنیا تلاش کرده اند که برخی نظامات مربوط به حوزه های اداری، مالی ، خدمات اجتماعی، کالاهای عمومی و … را از تغییر و تحولات سیاسی مربوط به کارزارهای حزبی و انتخابات دور نگه داشته و ترتیباتی اتخاذ نمایند که خدمات عمومی و خدمات اجتماعی و متولیان آنها از تغییر و تحولات مدیریتی پس از هر انتخابات مصون بمانند بطور مثال در برخی کشورها معاونین ثابت برای حوزه های مالی، اداری، خزانه داری، بودجه ، ذیحسابی و … تعبیه شده است که وزرا از هر نحله سیاسی که بیایند نمی توانند آنها را تغییر دهند و مکانیسم انتخاب و انتصاب آنها مبتنی بر معیارهای حرفه ای و تخصصی انجام می پذیرد .
این نکته از آنجا اهمیت می یابد که انتخابات پر بسامد در ایران، بهمراه فقدان نظام حزبی و نظام صنفی واقعی باعث می گردد که تقریباً هر دو سال یکبار بخش قابل توجهی از قوه مجریه و دستگاههای اجرایی و نهادهای عمومی غیر دولتی و … تحت تاثیر انتخابات پیشرو قرار گیرد و عدم ارتباط سلسله مراتبی بین انتخابات شوراها و شهرداریها با انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و اعمال دموکراسی اکثریت باعث گردیده است که جامعه در تمامی سطوح و شقوق خود به سمت فضای دو قطبی “صفر و صدی” ، “سفید و سیاه” ، “مثبت و منفی” و “یا همه یا هیچ” پیش برود به نحوی که حتی سازمانهای نظام صنفی و مردم نهاد نظیر اطاق بازرگانی، اتاق تعاون، نظام پزشکی، نظام مهندسی، هلال احمر و … نیز به محض تغییر دولتها دستخوش تغییر مدیریتی میشوند.
لزوم رعایت بیطرفی سیاسی در سازمان تامین اجتماعی از اهمیت دو چندانی برخوردار است. هم به لحاظ اینکه سازمان مزبور در حیطه خدمات اجتماعی فعالیت می نماید و هم بدین خاطر که سازمان مزبور مستقیماً از بودجه عمومی و دولتی بهره نمیبرد و اگر دولت سهم الشرکه ای در حق بیمه کارگران دارد در واقع ایفای تعهد دولت در قبال کارگر یا بیمه شده و استیفای حقوق آنها است نه کمک و تخصیص اعتبار و بودجه به سازمان تامین اجتماعی و بالنتیجه اگر بپذیریم که در انتصاب مناصب دولتی می توان رویکرد سیاسی اعمال نمود ولیکن اعمال این رویکرد در انتصابات مربوط به سازمان تامین اجتماعی پذیرفته نیست، بویژه آنکه در حال حاضر این رویکردهای دو قطبی سیاسی در کشور مرزبندی مشخص ندارد.
صرفنظر از تلون و تذبذب افراد منتصب به هر یک از این دو قطب، غالباً نمی توان رابطه منطقی بین شعارها و رویکردها و عملکرد آنها در قبال سازمان تامین اجتماعی یافت نظیر چپ های کارگر ستیز و راست های کارفرما ستیز و بالعکس.
و از همه مهمتر وجود یک لایه کاسب مآب، فاسد، زیاده خواه، رانت خوار و … که در بین منتسبین یا منتصبین یا مدعیان هر دو قطب رسوخ و نفوذ کرده و از هردو جناح برای رسیدن به مطامع خود بهره می گیرند و نیرو های اصیل، پاک و صدیق هر دو جناح را به گوشه می رانند و با تظاهر و تغییر رنگ، بار خود را می بندند.

این قبیل افرد بیشترین بهره را از دو قطبی سازی سیاسی کشور می برند و در پیوند با یک لایه تکنوکرات ، واسطه، دلال و … عضو “تشکلهای همسو با هر سو” و صد البته “هم سود” همواره در منازعات دوقطبی وارد گردیده و غاصب همه دستاوردهای هر یک از جناحها در فردای انتخابات می شوند و باز “روز از نو و روزی از نو” .
بنظر می رسد وقت آن رسیده است که در سازمان تأمین اجتماعی قطب سومی شکل گیرد متشکل از افراد حرفه ای، متخصص، میانه رو، ماهر و سالم که بقول قرآن کریم در سوره یوسف “حفیظ و علیم و مکین و امین” باشند و فارغ از همه جناح بندی ها و تقسیم بندی های مرسوم “چپ و راست”، “سازمانی و غیرسازمانی”، “درمانی و بیمه ای”، “کارگری و کارفرمایی”، “شاغل و بازنشسته”، و … تنها و تنها دل در گروی اعتلای سازمان تأمین اجتماعی و دوام و قوام این درخت تناور داشته و تنها ملاک تصمیم گیری آنها “اصول، قواعد و محاسبات بیمه ای” و رعایت صرفه و صلاح واقعی ذینفعان واقعی سازمان تأمین اجتماعی باشد، شاید بتوان این قبیل افراد را “دلسوزان سازمان تأمین اجتماعی” نامید.
چه بسا افراد سازمانی که بنا به ملاحظات سیاسی، صنفی و شخصی باعث شدند که دهها هزار میلیارد تومان از کف سازمان برود و در مقابل افراد غیرسازمانی نظیر دکتر کرباسیان و دکتر حافظی که علیرغم نداشتن سمت سازمانی در زمان تصویب برنامه ششم توسعه برای دفاع از کیان سازمان علنی موضع گیری و اقدام کردند. چه بسا افرادی که می گویند پرچم سازمان بایستی سفید باشد ولی این پرچم سفیدش را بایستی در اردوگاه ما بزند. چه بسا افرادی که پاکدستی ظاهری، صوری و فردی را “سقف” شرایط احراز مدیران می دانند در حالی که پاکدستی “کف” شرایط احراز مدیران در سازمان تأمین اجتماعی است.
چه بسا کسانی که می گویند مداخلات دولت، مجلس و … در سازمان و شستا اگر به انتصاب اینوری ها بیانجامد خوب است ولی اگر اونوری ها منصوب شوند فریاد پرچم سفید و سه جانبه گرایی بر می آورند!
چه بسا کسانی که سفید نگاه داشتن پرچم سازمان را به لزوم پاک کردن صورت مسأله از جرائم، تخلفات و فسادهای اینوریها تعبیر کرده و می گویند خلاف یعنی خلافی که اونوری ها انجام می دهند و اگر کاری را اونوری ها انجام بدهند بد است ولی اگر اینوریها انجام دادند بایستی تطهیر کرد و پاک کن دست گرفت و پرچم را پاک و سفید کرد و قس علیهذا.
“دلسوزان سازمان تأمین اجتماعی” چون شرایط حاد سازمان را می فهمند و تشخیص می دهند مانند کسی که خانه اش آتش گرفته از آتش نشان و از کسانی که دارند کمک می کنند تا این آتش حرمان و خسران را خاموش کنند، نمی پرسند چپی یا راست؟، بیمه ای هستی یا درمانی؟، سازمانی هستی یا غیرسازمانی؟، شاغل یا بازنشسته؟، جوانی یا پیر؟ و به اینکه اینوری است یا اونوری کاری ندارند.
و صد البته دلسوزان سازمان تأمین اجتماعی چون وضعیت این کشتی شکسته گرفتار در طوفان را می دانند، در کشتی به دنبال قصور و تقصیر نمی گردند و این موضوعات را به زمانی وا میگذارند که کشتی به ساحل امن و آرامش رسیده باشد. “دستا” (دلسوزان سازمان تأمین اجتماعی) همه “دستان” پاک، امین و … را برای بیرون آوردن این سازمان از “گِل” به گرمی می فشارد و گوش به نوای “هزاردستانی” می دهد که برای این “گُل” می خوانند.
علی حیدری
نائب رئیس هیأت مدیره
سازمان تأمین اجتماعی
با سلام و احترام
امید است که دلسوزان کارشناس تامین اجتماعی بتوانند در سازمان جایگاه مناسبی را بدست آورند که این امر مستلزم رهبری و مدیریت مناسب نیز میباشد.