یادی از مرحوم دکتر مظفر کریمی
چه غریبانه و ناباوروانه می روند آنان که دوستشان داریم
آنچه می ماند فقط خاطرات است …
و ما تنها تسلیم خواست پروردگاریم
ای خدای مهربان آن گونه که شایسته است
این عزیز را دوستش بدار و بیامرزش
یک هفته گذشت هنوز باورمان نیست که رفته ای همین چند روز قبل انگار همدیگر را دیده بودیم هرچه ذهنمان را برای پیدا کردن عباراتی جستجو میکنیم تا برای نبودنت بنویسیم هیچ چیز جز گرمی ردپای اشک روی گونه هایمان حس نمی کنیم میگویند اعتبار آدمها به بودنشان نیست به دلهره ای است که بعداز نبودنشان حس میشود. تو آنقدر خوب بودی که در آخرین روزهای با فضیلت رجب دعوت شده بودی و حیف بود بدون عنایتی رهسپار شوی و حسرت را برای همکاران که از شما شناختی داشتند تا ابد بجا گذاشتی، نه اهل تعارفم و نه اغراق می کنم. وجودت و سخنانت همیشه دلگرم کننده بود و تازه، همین چند ماه قبل که پذیرفتی در همایشی صحبت کنی ، برق امید را در نگاه کارگرانی که ساعت ها به انتظار چند کلمه حرف حساب غیر تکراری بودند را دیدیم و باورشان شد که سازمان هنوز نفسی می کشد ، هنوز شایستگانی هستند که مسند دو روزه از آرمان ها جدایشان نکرده و تمام وجودشان را برای اصلاح سیستمی که ناباورانه در حال مرگ تدریجی افکار نو و حرکتی بدیل است وقف کرده اند ، ناملایمات روزگار و انسانهای کوته بین از راهشان باز نداشته و افکار بلندشان در پشت میز چند متری غروب نکرده است چرا که هنوز خدا را آنگونه که در دهه شصت باور داشتند باور دارند که اگر دیروز جبهه ای در جنوب و غرب کشور بود تا خاک میهن و آرمان های امام وشهدا را پاس بداریم امروز نیز جبهه خدمت به محرومان هنوز برویمان گشوده است هر چند برای جهاد در این میدان دهها مانع پیچیده تر ز میدان مین و نونی شکل ها ست و آن نفع طلبی و راحت گزینی و جاه طلبی ها ست که میدان خدمت را از امثال شما گرفته و نگاه ناباورانه و حریص عاشقان عنوان به آنان که طپش قلبشان به لبخند رضایت محرومان پیوند خورده قصه این چند روزه نیست چرا که خود از کودکی رنج دیده بودی و می دانستنی محرومیت و انتظار برای حل مشکلات اراده ای پولادین می خواهد و این شد که از اخمها و لبخند های ریاکارنه نهراسیدی و استوار این راه پر مشقت را با قلب خسته مطمئنت طی کردی و چه میشود کرد این قلب طاقت چند زخم دارد و…. . و چه زیبا سرودی
مرنجان من زار و دل خسته را
مدارا کن این قلب بشکسته را
مزن نیشتر کاین دل آزرده است
از این همرهان زخم ها خورده است
تحمل نموده ست زخم زبان
هم از دوستان و هم از دشمنان
دل شیر هم گر که باشد دل است
چو بشکست درمان آن مشکل است
این مرثیه ای برای تو نیست سوگواری برای آنان است که چشم هایشان را بر روی حقیقت بسته اند وجز خویش را نمی بینند و می پندارند عالم هستی به یمن وجودشان می چرخد و خود در دربار خویش خدائیند .
زمین کوچک نیست
دل ما تنگ و نفس سنگین است
کاش میشد آموخت که سفر نزدیک است
خاطر خاطرهها را نبریدش از یاد
کاش یک فاتحه مهمان شقایق باشیم
امید انکه سازمان سرمایه انسانی خود را پاس بدارد. روحش شاد و راه آزادگی کارشناسی اش همیشه شمع روشن راه سازمان و همکاران باشد و ارزش های متعالی مورد نظر شادروان بدست همه ما محقق شود. انشااله
عادل علائی
*توضیحات عکس: ردیف نشسته: نفر اول سمت چپ مرحوم مظفر کریمی به همراه سایر همسنگرانش
…
۱- تنها برخی از مردم باران را احساس می کنند ،
بقیه فقط خیس می شوند.
۲- درد اینجاست که درد را نمی شود به هیچ کس حالی کرد…
خدایش بیامرزاد.
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که دردیست
مهرداد اوستا
انسان بسیار فرهیخته ،فروتن و دانایی بود ولی حیف که چقدر زود دیر شد. هنوز برایم باور نبودنش سخت است .خدایش غریق رحمت واسعه خود گرداند.روحش شاد و یادش گرامی
ما که میترسیم از
هجرت دوست
کاش میدانستیم
روزگاری که بهم نزدیکیم
چه بهایی دارد
کاش می دانستیم
حس دلتنگی هر روز غروب چه دلیلی دارد
روحش شاد و یادش گرامی